ویکوک

به چی مینگری پسرم👀😂

وانشات ویکوک

 

" کوکی قهری؟" تهیونگ آروم زمزمه کرد و دستش رو دور کمر پسر کوچک‌تر حلقه کرد.

جوابی نشنید؛ می‌دونست که جانگکوک از دستش ناراحته اما کاش یکی اینو به دیک سفت‌ شده‌اش هم حالی می‌کرد.

هوفی از کلافگی کشید و با لبخند شیطنت آمیزی دستش رو پایین‌تر سر داد اما قبل ازین که دستش به عضو کوک برسه، دست پسر کوچیک‌تر متوقفش کرد:"چیکار داری... عاه، بس کن، تهیونگ." دست تهیونگ رو گرفت و زیر دست خودش قفل کرد تا خیال شیطنت به سرش نزنه اما کی می‌تونه یه ببر هورنی رو از به دست آوردن چیزی که می‌خواد منع کنه؟

دوباره کارش رو تکرار کرد و اینبار جانگکوک از جاش بلند شد و به سمت تهیونگ برگشت.

"بس کن دیگه، ته به خدا اگه تمومش نکنی..." تهیونگ دست‌هاش رو دور گردن جانگکوک حلقه کرد و با یه حرکت پسر کوچک‌تر رو مجبور کرد تا روش خیمه بزنه. "بعدا نازتو می‌کشم، کوک. الان من هورنیم و اگه به فاکم ندی میرم و از یوگیوم هیونگ می‌خوام تا..." حرفش با قرار گرفتن لب‌های پسر کوچیک‌تر روی لب‌هاش نیمه تموم موند. با حرفی که زده بود؛ به احتمال زیاد فردا سر کار لنگ میزد.

༱ #KookV • #NSFW • #Scenario • #Deborah 

▸ ──────⬥────── ◂

ꪶ̈́ ⸢ T.ME/TAEKOOK_AREA ⸥ 𐤀

@⁠⁠⁠⁠⁠ ⁠⁠⁠➪𝙋⃟𝙪𝙧𝙥𝙡𝙚 𝙨𝙪𝙣 𝙨𝙚𝙩༆

ایمجین ویکوک🕯🦋

 

 

با حس زبون داغ و نرم تهیونگ روی نیپل حساس و قلقلکیش آهی کشید و تک خنده ای کرد.

_اوه...ته...اوممم..انقد آروم انجامش نده خندم می گیره.

تهیونگ نیشخندی از سر شیطنت زد و سعی کرد کمتر پسر رو اذیت کنه.

_هر چی تو بخوای بیبی مو آبی من.

دست هاش باسن جونگ کوک رو فشردن و لب هاش به محکم ترین شکل دور نیپل جونگ کوک حلقه شدن و مشغول مکیدنش شد.

و اتاق آبی رنگشون پذیرای صدای ناله های قشنگ پسر کوچیکتر شد.

هیچوقت از عشق بازی با تهیونگ سیر نمیشد... 

*ᯇ #baran*

*ᯇ #Fanart ࿒ # Imagine*

*─────⋯─────*

   *℡ (𝚊𝚍/𝚋𝚊𝚛𝚊𝚗)𝚓𝚔𝚝.𝚋𝚝𝚜🕯️🦋*